مهمترين ويژگيهايي كه اغلب پژوهشگران و نويسندگان براي كسب و كارها و صنايع كوچك برميشمرند عبارتند از :
الف) اشتغالزايي
ب) انعطافپذيري
ج) ظرفيت نوآوري
د) سودآوري بالاتر
هـ) بهرهوري و ايجاد ارزش بالاتر
اين ويژگيها باعث شده كه سياستگذاران اقتصادي در كشورهاي غربي اهميت بيشتري به اينگونه بنگاهها داده و نقش آنها را در توسعه اقتصاد ملي خود از طريق برنامههاي حمايتي گوناگون پررنگتر كنند.
اشتغال زايي
براي همه كشورها، مسأله بيكاري كه پيامدهاي گوناگون اقتصادي و اجتماعي دارد، همواره از مسائل مهم بوده و هست. بنگاهها و صنايع كوچك با ويژگي اشتغالزايي، به رغم سهم نسبتاً اندکشان از توليد ملي، نقش مؤثري در كاهش فشارهاي ناشي از بيكاري دارند. مثلاً در انگلستان بنگاههاي كوچك اگرچه حدود 20 درصد از GNP (توليد ناخالص ملي) را ايجاد كردهاند، ليكن بيش از 40 درصد اشتغال آن كشور را به خود اختصاص نموده اند.
براي آشنايي بيشتر به جايگاه و سهم شركتهاي كوچك در ايجاد اشتغال و توسعه اقتصادي كشورها به جدول (1) مراجعه نماييد.
جالب است بدانيد كه سهم شركتهاي بزرگ در اشتغال جهان فقط 5 درصد ميباشد!
انعطافپذيري
بنگاهها و صنايع كوچك در مقايسه با شركتهاي بزرگ، انعطافپذيري بيشتري از خود نشان ميدهند. اگر چه مفهوم انعطافپذيري به خودي خود گسترده است ليكن بنگاههاي كوچكتر حداقل در مقابل دو مقوله كليدي و راهبردي «تغييرات در تقاضا» (Demand Shifts) و «تخصيص مجدد منابع» (Resource Reallocation)، با سرعت و راحتي بيشتري عكسالعملهاي لازم را نشان نموده اند. به همين دليل هم نسبت به صنايع بزرگتر از فرصتهاي بازار بهتر میتوانند استفاده كرده و بطور كلي از درجات بالاتر انطباق با شرايط محيطي برخوردارند.
نوآوري
به رغم منابع محدود، بنگاههاي كوچك سابقه درخشاني در ايجاد ايدههاي جديد محصول و روش انجام كار دارند. در كشورهاي غربي بسياري از صنايع كوچك حول يك ايده و ابتكار شكل گرفته و ميگيرند و در عين حال در طول حيات خود نيز درجات قابل ملاحظهاي از نوآوري بروز ميدهند. گفته زير از استيونسون و سهلمن(گزارش دولت امريكا درسال1986با عنوان : The State of small Business ) نقش صنايع كوچك را در نوآوري بطور خلاصه بيان ميكند :
بنياد ملي علوم در پژوهشي معلوم كرد كه شركتهاي كوچك نسبت به شركتهاي بزرگتر در مقابل هر دلار كه صرف تحقيقات ميشود 4 برابر نوآوري ايجاد ميكنند. ديگراني كه همين تحقيق را پيگيري كردهاند ميگويند شركتهاي كوچك تا 24 برابر نوآوري ايجاد ميكنند. ديگر تحقيقات نشان داده است كه سرانه نوآوري شركتهاي كوچك (تعداد نوآوري در مقابل هر نفر پرسنل) 5/2 برابر شركتهاي بزرگتر است.
سودآوري
يكي ديگر از ويژگيهايي كه بيشتر پژوهشگران و نويسندگان گزارش كردهاند، سودآوري بالاتر صنايع كوچك نسبت به صنايع بزرگ است. اگرچه سودآوري شركتهاي تجاري (بخش خصوصي) هم به عنوان يك هدف اساسي آنها مطرح است و هم به عنوان يك وسيله سنجش عملكرد، در عين حال اندازهگيري آن پيچيده بوده و بر اساس معيارهاي مختلفي صورت ميگيرد.
بهرهوري
بر خلاف وجود شك در مورد سودآورتر بودن صنايع كوچك، تقريباً تمامي صاحبنظران، پژوهشگران و نتايج پژوهشهاي تجربي آنان مؤيد فزوني بهرهوري و ايجاد ارزش بالاتر توسط صنايع كوچكتر ميباشند. اگر چه از ابتداي قرن گذشته همواره نام صنعت بزرگ با مفاهيم توليد انبوه (mass-production) و كارايي بر مبناي هزينه (cost-based efficiency) قرين و همراه بوده است، ليكن در عمل به دليل انگيزه بالاتر، رضايت شغلي بيشتر و ارتباط نزديكتر بين مديران و كاركنان صنايع كوچكتر، اينگونه بنگاهها از بهرهوري و ايجاد ارزش بالاتري برخوردار بودهاند.
مجموعه ويژگيهاي صنايع كوچك كه در بالا بسيار كوتاه به آنها اشاره شد موجب شده كه نقش و اهميت اينگونه بنگاهها در اقتصاد ملي كشورها با ارزشتر شده و به همين دليل هم توجه بيشتر سياستگذاران اقتصادي به ويژه در غرب را به خود معطوف داشته است. در تمامي كشورهاي غربي- البته با شدت و ضعف – سياستها، راهكارها و ساز و كارهاي حمايتي گوناگون براي ايجاد و توسعه كسب و كار و صنايع كوچك به كار گرفته شده و تجربه شده است.
علاوه بر موارد فوق مزاياي ديگر كسب و كارهاي كوچك عبارتند از :
- داراي بالاترين ظرفيت ايجاد اشتغال براي قشر جوان و نيروي فعال هستند.
- توانايي لازم در راستاي تأمين قطعات مورد نياز صنايع مادر را دارند.
- باعث تمركز زدايي شدهاند (به دليل ايجاد مراكز متعدد كارگاههاي توليدي در شهرها و روستاهاي مختلف)
- توان لازم در جهت جذب سرمايههاي سرگردان جامعه را دارند.
- اين صنايع ميتوانند در پرورش مديران و كارآفرينان نقش موثري داشته باشد.